وقتى صداتو شنيدم دلم ريخت بغض راه گلومو بست
به زور با هر جون كندنى بود حالت و پرسيدم
صداى لرزانت منو با خودش به اعماق قلب پر آشوبت برد
گونه هام خيس شدند
آهى كه كشيدى منو آتيش زد
چشمامو بستم
لب ساحل بوديم
يه شب مهتابى بود
دستاتو دورم حلقه كردى ،بوى تنت مست كننده بود نگاهى انداختم به صورتت
براى لحظه ايي نگاهمون به هم گرده خورد
نگاهتو ازم دزديدى و جمله دوستت دارم در موزون صدات پيچيد .... تمام بدنم مور مور گرفت
حالا ديگه وايستاده بوديم ... در آغوشت احساس امنيت ميكردم داشتم مثل شمع شراب آلود و عشوه گر در عشقت ميسوختم
خودتو به من نزديك تر كردى ..... گرمى بوسه ات روى پيشانيم لغزيد
........
دلم برات تنگ شده
دوستت دارم. 3>

نظرات شما عزیزان:
غریبه 
ساعت14:53---1 ارديبهشت 1392
چیه؟
چرا دلت گرفته؟
او هم آدم است.....
اگر دوستت دارم هایت را نشنیده گرفت.....
غصه نخور.....
اگر رفت.....
گریه نکن.....
یک روز چشمای یک نفر عاشقش میکند.....
یک روز معنی کم محلی را میفهمد.....
یک روز شکستن را درک میکند......
آن روز میفهمد آه هایی که کشیدی از ته قلبت بوده.....
میفهمد شکستن یک آدم تاوان سنگینی دارد......
مهدی 
ساعت14:53---31 فروردين 1392
برچسبها: