در راهیهبیهنور قدمهمی گذارم
قدم هاییهکوتاههناهمطمئن
جلویهراهم افسانهههایی را می بینمهکه هر کدامهرازیهپشتهخودهپنهان کردههاند
چهرهههاهوهچشم هایی را می نگردمهکه دردیهدر دلهخودهنگاههداشته اند
از رویهجویهخیابانههاهمیهپرمهتاهراهم یکنواخت نباشد
ناگهانهپایم پیچ می خوردهتعادلم را ازهدست می دمهاما میهدانم نمی افتم
دوبارههپا در جادههمی گذارم
سرم راهرو بههآسمانهمی کنمهتا آبي آسمانهستایش کنم
دلمهغمناکهمی شود
چون باز ابری سایه اش رویهخورشید گستردهو نگذاشتهغروب را ببینم
...
نا گهانهظلمتهشکافت
آذرخشيهفرود آمده، و مرا ترساند
رگباریهنشستهبر شانه هایمهاز در همدلی
اماهکوتاه
خواستم سايه راهبه دره رها کنم اماهسکوت نگذاشت
و منههمچنان ...
نظرات شما عزیزان:
آیدا 
ساعت21:21---9 فروردين 1392
اااااااااااااااااااا سیم سیم خودمونی که اومدی عروسک چت یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
برچسبها: